گفته می‌شود که بیشتر اوقات سقراط جلوی دروازه شهر آتن می‌نشست و به غریبه‌ها خوشامد می‌گفت.

روزی غریبه‌ای نزد او رفت و گفت:

“من می‌خوام در شهر شما ساکن شوم. اینجا چگونه مردمی دارد؟”

سقراط پرسید:

 

“در زادگاهت چه جور آدم‌هایی زندگی می‌کنند.”

مرد غریبه گفت:

 “مردم چندان خوبی نیستند. دروغ می‌گویند، حقه می‌زنند و دزدی می‌کنند. به همین خاطر است که آنجا را ترک کرده‌ام.”

 

سقراط خردمند می‌گوید:

 “مردم اینجا هم همانگونه‌اند. اگر جای تو بودم به جستجویم ادامه می‌دادم.”

 

چندی بعد غریبه دیگری به سراغ سقراط می‌آید و درباره مردم آن سوال می‌کند.

سقراط دوباره پرسید:

 “آدم‌های شهر خودت چه جور آدم‌هایی هستند؟”

 

غریبه پاسخ داد:

 “فوق‌العاده‌اند، به هم کمک می‌کنند و راستگو و پرکارند. چون می‌خواستم بقیه دنیا را ببینم ترک وطن کردم.”

 

سقراط اندیشمند پاسخ داد:

 “اینجا هم همینطور است. چرا وارد شهر نمی‌شوی؟ مطمئن باش این شهر همان جایی است که تصورش را می‌کنی؟!”

 

نکته:

ما دنیا را آنگونه می بینیم که هستیم ودر دیگران چیزهایی را میبینیم که در درون ما وجود دارد.

 مثبت و مهربان باشید .



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : جمعه 29 خرداد 1394برچسب:, | 17:40 | نويسنده : Shabgard |