استاد رحیم پور ازغدی

يكى از بستگان ما آدم خوبى بود، خدا رحمتش كند ، اما از آن نوع مذهبى هايى بود كه تحليل ندارند و شجاع هم نيستند. يك شبى در اواخر سال پنجاه و شش و اوايل ٥٧ و بعد از فوت مرحوم حاج آقا مصطفى ، جلسه اى بود در منزل ابوى ما و عده اى از انقلابيون در آن حضور داشتند ، جلسه تا سه و چهار صبح طول كشيد. اعلاميه هاى امام تكثير ميشد و برنامه ريزى براى پخش آنها صورت ميگرفت. اين بنده خدا فاميل ما در اتاق بغلى، به من گفت چه ميگوييد اين همه وقت در جلسه تا سه صبح!؟ گفتم همه دارند از بدى شاه و كارهايش و مبارزه با رژيم صحبت ميكنند، ايشان گفت ،آخر اين كار درست است كه نشستيد تا نصفه شب غيبت شاه را ميكنيد؟ گفتم بابا! غيبت شاه چيه؟ اينهمه شاه دارد جنايت ميكند... پرسيد تو خودت ديده اى؟!
عمليات والفجر هشت در فاو ، من مجروح شده بودم و چشم هايم نميديد. همين فرد كه آدم بسيار خوبى هم بود، آمده بود عيادت من. گفت ببين اين آقاى خمينى با جوانهاى مردم چه كار ميكند! گفتم بالاخره جنگ است ديگر، بايد عمليات كنيم تا به ما حمله نكنند. گفت حالا اين عمليات چه بوده؟ گفتم براى گرفتن فاو ، ايشان فكر ميكرد "فاو" همان مايع شوينده "فاب" است. گفت آخر براى فاب جوانهاى مردم را به كشتن ميدهند؟! منظورش همان فاب و تايد و ... بود كه با آن لباس ميشستند...[خنده حضار] ميگفت آقاى خمينى روز قيامت چجور جواب ميدهد كه جوان هاى مردم بخاطر فاب كور و شهيد شده اند؟
اينها آدم هاى بسيار متدينى بودند، اما درك سياسى شان همينقدر بود. اينها زمان جنگ به امام معترض بودند كه چه كسى جواب خون اين بچه ها را خواهد داد؟ امام گفت همان كسى كه قرار است جواب خون شهداى صفين و جمل و نهروان را بدهد، جواب اين خونها را هم، بدهد. ما با كسى دعواى شخصى نداريم. ما بر سر حق و عدل و كلام خدا ايستاديم،به ما حمله كردند، حالا بايد دفاع كنيم از كلمه حق
شما فكر ميكنيد اين تيپ آدم ها ، اگر زمان امام حسين در كربلا بودند، حضرت عباسى به امام حسين چه ميگفتند؟ يعنى كار امام حسين واقعاً به چشم اينها معقول و درست ميامد؟ واقعاً هم آمدند به امام حسين نصيحت كردند، هفت هشت نفر از بزرگان جهان اسلام به امام حسين گفتند چه كار دارى ميكنى آقا؟! همين حرفها را به پيامبر و امير المؤمنين زدند، فردا كه امام زمان هم بيايد، همين تيپ آدم ها ، همين حرفها را به امام زمان خواهند زد. با اينكه اين تيپ افراد، اصطلاحاً خيلى امام زمانى هم هستند. زمان جنگ برخى روحانيون اين تيپى به امام ميگفتند ، جوانهاى مردم را به كشتن ميدهى در جنگ مسلمان با مسلمان و فرداى قيامت بايد جواب بدهى و آخوندى داشتيم كه فتوى داد، اينهايى كه در جنگ كشته ميشوند اصلاً شهيد نيستند!
همين تيپ فكر الان هم هست، سر قضيه فلسطين، ميگويد فلسطين به ما چه ربطى دارد، سر مساله هسته اى ميگويد براى چه اينقدر لجبازى ميكنيد؟ آن فردى كه ميگويد چرا بر سر سانتريفيوژ داريد مقاومت ميكنيد، مثل آن كسى است كه ميگفت ،چرا جوانهاى مردم را براى فاب به كشتن ميدهيد. اصلاً مساله ، مساله سانتريفيوژ نيست. اين مصداقى است براى امتحان شرف ملت ايران، مثل نهضت ملى شدن نفت ، برخى همان زمان هم ميگفتند واقعا ملى شدن نفت به اين همه بدبختى مى ارزد؟ ميدانيد زمان مصدق هم سر اين موضوع ما را تحريم كردند و فشار آوردند و آخر سر هم كودتا كردن



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : شنبه 6 تير 1394برچسب:, | 12:24 | نويسنده : Shabgard |