وخدانزدیک است
اوهمین واحدپایینی مامیشیند
من رفیقم بااو
گاه گاهی به سراغش روم وگاه سراغم اید
باهم ازخویش سخن میگوییم
من واو مدتهاست درد دلهای فراوان داریم
بیشترصحبت من گرم کند,محفل مارا
چون او
کم سخن گویدودردل ریزد,همه دردش را....
هرزمان خانه او مهمانم
اوپذیرایی گرمی کندوچای داغی ریزد
وبرایم باصوت ,متن قران خوان
گاه اگرپیش ایدمن برایش شعراز
حافظ وسعدی وسهراب ومشیری خوانم
گاه ازفرط غرور,چندبیت ازغزل وشعر خودم میخوانم
گاه اومیرنجد,ازمن اماکافی است
یک((غلط کردم))خالی ولی از روی صداقت گویم
تاببخشد من را....
اودلش میگیرد
که چراگاه همین واحدپایینی ما
حرمت بودن اورا راحت زیرپامیشکند
یاهمین خانه پشتی هرگز
پاسخ دعوت مهمانی اوراندهد ولی اوباز
به دل ریزدوحرفی نزند
وقتی ازواحداومیخواهم بروم خانه خود
اوبه من میگوید
بازهم سر بزن وحالی پرس
چون غ ر ی ب م اینجا...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : شنبه 30 خرداد 1394برچسب:, | 12:2 | نويسنده : Shabgard |