علی کیست ؟! زندانی خاک

هان ای قلم،ای رازدار اهل بینش

ای نقشبند کارگاه آفرینش

ای جوهرت در نسخه ی دانشمداران

والاتر از خون شهیدان درمزاران

ای جنبشت،جان رابه هستی داده پیوند

وی حقتعالی بر شکوهت،خورده سوگند

تاکی،رقم پیرامون خال وخط یار؟!

تا کی،سفردر کوره راه وهم وپندار؟!

یکره تو را خواهم ،که راه جان بپوئی

گوئی اگر،از جلوه ی جانان بگویی

ازخلوت آرای خلوص عشق و عرفان

روح مجسم،آیت والای سبحان

از عارف دردآشنای خلوت شب

مجذوب حسن سرمدی درذکریارب

ازمرتضی،حیدر ،علی(ع)شمس ولایت

دریای مواج شرف،دربی نهایت

ازکهکشان دانش وتندیس تقوی

فریادخواه إنس وجن،درمکتب لا

آنکو، به دانستن ببالد در فزونی

سرداده بر عالم،صلایی،چون:سلونی

وانکو،به دنیای دنی،بی اعتنا بود

اندیشه اش،درخدمت خلق خدا بود

درپنجه ی خیبر گشا،با سعی و تدبیر

گاهی قلم،گه بیل،گه یازد به شمشیر

کی فارغش بینی زأحوال رعیت؟

کو،راعی خلق أست وهردم،در معیت

شبها فراوان،آن زعیم ذره پرور

بر کلبه ی سرد فقیران،میکشد سر

باکوله باری،از طعام نان و خرما

پرسان حال مستمندانست،هرجا

شاید یتیمی،مستمندی،بی غذایی

آزرده جانی،دردمندی،بی دوایی

فریادبردارد،که:ای خلاق منان

خلقی همه درنعمت ومن مانده بی نان؟،

اینجا دگر،جان علی(ع)درالتهاب است

اندیشناک،از پرسش روز حساب است

پس آن سپر معدلت،آن بندی خاک

بااقتداری،در ورای اوج افلاک

زانوبه زانو می نشیند،با یتیمان

شایدبشوید،گرد غم از چهرآنان

فریاددردآلود او،درهرسحرگاه

ازعمق جان سر میکشد،دربستر چاه

فریادتاریخ أست و گیتی راگلویر

کزشورواحساس علی(ع)بگرفته تأثیر

کوآنکه بشناسد،علی(ع) چون بودوچون زیست؟!

یا درمقام رهبری،همتای أو کیست ؟!

سلطان،ولی در سفره أش نان جوین أست

یعنی عدالت را، بهین تفسیرإین أست

باقاتل جان خود،آن دریای إحسان

أزجان پذیرائی کند،چونان به مهمان

حامی قرآن أست و همرای محمد(ص)

شرب ولا نوشد،زمینای محمد(ص)

»سراینده مرحوم حامی کاشانی«

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: